آقا اجازه
آقا اجازه! این دو سه خط را خودت بخوان!
قبل از هجوم سرزنش و حرف دیگران
آقا اجازه ! پشت به من کرده قلبتان
دیگر نمی دهد به دلم روی خوش نشان!
قصدم گلایه نیست، اجازه ! نه به خدا!
اصلا به این نوشته بگویید « داستان»
من خسته ام از آتش و از خاک، از زمین
از احتمال فاجعه، از آخرالزمان!
آقا اجازه! سنگ شدم، مانده در کویر
باران بیار و باز بباران از آسمان
اهل بهشت یا که جهنم؟ خودت بگو!
آقا اجازه ! ما که نه در این و نه در آن!
« یک پای در جهنم و یک پای در بهشت»
یا زیر دستهای نجیب تو در امان!
آقا اجازه ! ............................
....................................... !
باشد! صبور می شوم اما تو لااقل
دستی برای من بده از دورها تکان ...
سیّد أبوالحسن مدیسه ای
با تشکر از وبلاگ " باز باران" http://bazbaran12.blogfa.com/8905.aspx
کلمات کلیدی :