سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و مردمى را در مرگ یکى از آنان تعزیت گفت و فرمود : ] این کار نه با شما آغاز گردید ، و نه بر شما به پایان خواهد رسید . این رفیق شما به سفر مى‏رفت کنون او را در یکى از سفرهایش بشمارید ، اگر نزد شما بازگشت چه خوب و گرنه شما روى بدو مى‏آرید . [نهج البلاغه]

آقا اجازه

ارسال‌کننده : نیلوفر در : 89/12/18 7:29 عصر

آقا اجازه! این دو سه خط را خودت بخوان!
قبل از هجوم سرزنش و حرف دیگران
آقا اجازه ! پشت به من کرده قلبتان
دیگر نمی دهد به دلم روی خوش نشان!
قصدم گلایه نیست، اجازه ! نه به خدا!
اصلا به این نوشته بگویید « داستان»
من خسته ام از آتش و از خاک، از زمین
از احتمال فاجعه، از آخرالزمان!
آقا اجازه! سنگ شدم، مانده در کویر
باران بیار و باز بباران از آسمان

اهل بهشت یا که جهنم؟ خودت بگو!
آقا اجازه ! ما که نه در این و نه در آن!
« یک پای در جهنم و یک پای در بهشت»
یا زیر دستهای نجیب تو در امان!
آقا اجازه ! ............................
....................................... !
باشد! صبور می شوم اما تو لااقل
دستی برای من بده از دورها تکان ...

 سیّد أبوالحسن مدیسه ای


با تشکر از وبلاگ " باز باران" http://bazbaran12.blogfa.com/8905.aspx




کلمات کلیدی :